سفر 1 روزه
دیروز یه سفر رفتیم کرمان وشب من و شما مجبور شدیم بمونیم و بابایی و مامان جون برگشتن چون بابایی باید میرفت سر کار و رفتیم خونه خاله زن دایی مرضیه آخه اتفاقی اونا هم اومده بودن کرمان و شب رو اونجا بودیم با کلی کارای خنده دار شما یه کار خنده دار که باید ثبت میکردم تو خاطراتت این بود که چها دست و پا تا آخر قالی رفتی و به محض اینکه میخواستی بری روی سرامیک پشتتو کردی و مثل پایین اومدن از پله پاتو گذاشتی و دیدی پله نبود و مارو بگو مردیم از خنده کلا با دایی مجتبی کیف کردی این دو روز و کلی اونجا هواتو داشتن آخه اونا اصلا نی نی نداشتن و کارای شما واسشون بی نهایت خنده دارو جالب بود یکی سوپ درست ...
شیطنتهای دو وروجک ما
خوشمل مامان الان دیگه تقریبا همه چیزارو متوجه میشی یکی از اون موردا این بود که باباجون با بهزاد داخل اتاق ورزش بودن که شما متوجه صداهای بهزاد شدی خودتو کشتی تو بغلم و همش هلم میدادی به طرف بالا یعنی بریم بالا پیش بهزاد و بردمت بالا و با حرکاتای بهزاد تو هم به هیجان اومده بودی و ذوق میزدی و خواستی بذارمت پایین و شما دو تا وروجک چها که نکردید ای شیطونا تو رو خدا این شیطونو دیگه تماشا کنید عشق منی زن عمو شما فعلا اولین جلستون بود داشتید آموزش میدید کلا هنگ بودی الهی فدای دوتاتون بشم ...
تولدت مبارک بابایی
گفتی اسیر عشقمی نگاه من مال خودت ، قلبمو هدیه می کنم واسه شب تولدت . . . همسرم ، تنها مونسم ، یک باغ گل شقایق تقدیم به تو که بهترینی خوشبختی من در بودن باتو است و روز تولد تو تقدیر خوشبختی من است زیباترین گلهای دنیا تقدیم به تو ، بهترین عشق دنیا تولدت مبارک وجود تو تنها هدیه گرانبهایی بود که خداوند من را لایق آن دانست و هدیه من به تو نازنین قلب عاشقی است که فقط برای تو میتپد عاشقانه و صادقانه دوستت دارم و سالروز تولدت را تبریک میگوییم پوریای عزیزتر از جانم دوستت دارم تولدت مبارک تولد بابایی, ...
بازم مروارید
عسیس دل مامان و بابا نه به اون سماجت دندونای قبلیت که با هزار مکافات و تب ما یکی یکی میدیدمشون و نه به این عجله بقیه دندونا عشق مامان مروارید 4 شما در تاریخ سه شنبه 12/آذر/92 یعنی در 10 ماه و 30 روزگی و مروارید 5 در تاریخ 14/آذر/ 92 یعنی در 11 ماه و 2 روزگی سر زدن فعلا شما این دندونا رو دارید تا تاریخ11 ماه و 3 و روزگیت عزیزم مروارید اول نا رنجی مروارید دوم زرد مروارید سوم سبز مروارید چهارم آبی مروارید پنجم قرمز و مروارید 6 هم تقریبا در زیر لثه دیده میشه ...
11 ماهگیت مبارک عزیزم
زندگی من باورم نمیشه یه روز تو فکر سیسمونیت بودم و حالا 11 ماهه که تو در کنار منی و باید تو فکر تولد 1 سالگیت باشم خدایا شکرت با تمام روزهای خوب و بد زندگی با تو خدایا شکرت که اینقدر دوستم داشتی که یه دختر بهم دادی خدایا شکرت بخاطر وجود شوهر و دختر خوبم هستی من 11 ماهگیت مبارک ...
مروارید 3
رااااااااستی یادم رفت بگم که دندون 3 هم بی وفا بدون دندون 4 اومدبیرون اینقدر بامزه شدی 1 دندون بالا داری البته اول بگم که حدود 2 هفته پیش این مروارید کوشولو دیده شد و دوم هم اینکه 3 دندون دیگه هم جاشون معلومه و دارن میان اما هنوز سر نزدن تا کی میخوان بیان خداااااا میدونه 3 مرواریدت مبارک خوشجل مامان ...
سرما خوردگی و آخرین روزای 10 ماهگیت
اینبار مامانی بگم از وضع و اوضاعمون که 3تاییمون رفتیم برای مریضی بابایی جلوتر مریض شد و افتاد تو رختخواب که با مراقبتای مامانیش تقریبا بهتر شده بود که من و شما همزمان افتادیم و تب و گلو درد و سرفه که ما هم رفتیم خونه مامانم هر کی مامان خودش دیگه و تا امروز یعنی 4 روز اونجا بودیم و ازم مراقبت کرد مامانی تا بهتر شدیم اومدیم خونه هنوز هم کاملا خوب نشدیم یعنی من به نسبت این چند روز خیلی بهترم ولی سردردای بدی دارم اما شما هنوز سرفه های ناجوری میکنی که خداکنه بیشتر نشه و زودتر خوب شی و بگم که اشتها هم نداری و معلومه دیگه اوضاع وزنت دیگه چطوره الان میگم خوشبحال بچه های شیر خشکی که همسن توان و حداقل 10 کیلیویی وزنشونه و این مریضیا خیلی&nb...
و ادمه داستان 1 ...
سهلاااااااااااااااام ببخشید مامانی دیر اومدم واسه ادامه داستان دلیل دارم اونم تو پست بعد میذارم حالا بیا ببین اونروز چقدر خوش بحالت شده بود و این هم هنر دست مامان جون مهربونت واقعا زیبا و دوست داشتنی واسه تنها دختر ش دوربینا زیاد بود خوشتیپا دیگه محل ما نمیدادن بله ساق و کلاه بافتنی ...
یه هدیه خوشگل
چند روز پیش زن عمو سمیه یه لباس خوشگل اواسه دخملم داد که من خیلی دوسش دارم و واقعا بهت میاد مرسی زن عمو سمیه جون {البته دو تا لباس خوشمل داد به دخملم ولی اون یکیش الان اندازه ات نبود بعدا واست میپوشم } وای خدا قربوووونت برم جیجل مامان قزبون قد و بالات مامانی عااااااااااااااااشق این خنده هاتم از اونجا هم رفتیم خونه بابا جون و تو راه... ادامه داستان در پست بعدی...؟ ...